کیخسرو در شاهنامه
کیخسرو در اوستا کوی هئوسروه Kavi hausarvah و در پهلوی کی هسرو Kai husraw به معنی نیکنام و خوشآوازه است. دو برنام (صفت) کیخسرو در اوستا یکی اَرشَن به معنی دلیر، یل و پهلوان و دیگر هَن کِرِمَه به معنی استوار سازنده و متحد کننده است. کیخسرو نه فقط شاه آرمانی، که انسان نمونهی شاهنامه است. او مانند بسیاری از سرافرازان، از شمار فریدون، زال و کیقباد غریبانه پا به دنیا گذاشت و مانند آنها در محیطی دور از ناز و نعمت، در شرایطی طبیعی اما نامتعارف بالید و بزرگ شد. چرا که افراسیاب خواسته بود ذهن و ضمیر او از گذشته و سرگذشت پدر خالی بماند. افراسیاب میخواست او خِرَد و فرهنگ نیاموزد، مبادا هشیار و مایهی دردسر شود. او پسر سیاوش و فریگیس، کسیست که پیشگویان گفتهبودند افراسیاب را از تخت به زیر میکشد و جهان به دست او آباد و خرم میشود. کیخسرو روزگاری پس از اینکه پدرش، سیاوش، بی گناه کشته شد؛ به دنیا آمد. به دستور پدربزرگش، افراسیاب، به شبانان سپرده شد. همین گونهی پرورش، از او جوانی دلاور و شایسته ساخت. دست تقدیر همه آگاهیهای دهر را در جام نمادینی به او نمایاند. کیخسرو آمد تا نبرد نیک و بد را به سود نیکی